گل پسرا
حالا عصر همون روز خاله اینا رفتن خونه مامانی نی نی آ . نی نی آ موندن پیش باباشون ، منم رفتم خونه مامانی نی نی آ . بعد از یه ساعت مهدی اومده . دخترخاله م : مهدی ، با بابات اومدی ؟ مهدی : تنخایی اومدم . دیوار ( یعنی از کنار دیوار ) دخترخاله م :
نظرات شما عزیزان: